یك روانشناس بالینی معتقد است كه تك فرزندها، كودكانی هستند كه معمولاً به صورت گلخانهای رشد میكنند و قانونپذیری، تحمل فشار و سختی برایشان بسیار دشوار است.
سرش را به هر سمتی كه میچرخاند ناز و نعمت میبیند. چشم همه به سمت اوست، همه به او توجه میكنند. كافی است تا در دورهمیهای خانوادگی حاضر شود، آنوقت مانند تاجی جواهر دوزی شده روی سر مادر بزرگ و پدر بزرگ و اقوام جا خوش میكند.
اشتباه نكنید. او یك شاهزاده یا پرنسس نیست. بلكه او كودكی تك فرزند است كه نگاه همه به اوست. چون او اولین و آخرین است. او تنها دلخوشی و امید پدر و مادرش است. پدر و مادری كه حاضرند تمام دارایی خود را به پای دردانه عزیزتر از جانشان بریزند تا او خوش باشد و زندگی كند.
كسی منكر آن نیست كه همیشه والدین آرزوی بهترینها را برای فرزندانشان دارند و حاضرند تمام زندگی و هست و نیستشان را به پای جگرگوشهشان بریزند اما برخی از والدین معتقدند كه داشتن یك فرزند بهتر از داشتن دو یا چند فرزند است. زیرا تصور میكنند داشتن یك فرزند كامل و مهیا كردن تمام امكانات برای او بهتر از آن است كه یك شرایط و امكانات نسبی برای چند فرزندشان مهیا كنند.
این دسته از والدین احساس میكنند كه در حق تنها دلخوشی زندگیشان لطف میكنند، غافل از آنكه با این طرز فكر خودشان و تنها فرزندشان را در دنیایی پر از ترس، نگرانی، تنهایی و... تا آخر عمر حبس كردند. «شهرام ابوطالبی» دكتر روانشناس بالینی در خصوص معایب تك فرزندی و شرایط والدین یك فرزند میگوید:« تك فرزندها، كودكانی هستند كه معمولاً به صورت گلخانهای رشد میكنند. زیرا آنها به دلیل سبك تربیتی والدینشان و قدرت عملی كه دارند رشد طبیعی نخواهند داشت.»
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
در خانوادههای تك فرزند چه میگذرد؟
مقوله تك فرزندی در فرهنگهای مختلف متفاوت است. معمولاً در خانوادههایی كه یك فرزند دارند، یك چسبندگی عاطفی بین فرزند و والدین ایجاد میشود و اصولاً والدین به دلیل وابستگی عاطفی شدیدی كه به تك فرزندشان دارند، یك خیمه عاطفی روی سر آن بچه میزنند و به تبع آن فرزند هم دچار چسبندگی عاطفی به والدینش میشود. در این شرایط هم والدین ترس از دست دادن تنها فرزندشان را دارند و هم فرزند ترس از دست دادن والدینش را. به طوری كه اگر بچه خانواده سرما بخورد، والدین چهارستون بدنشان میلرزد كه نكند بلایی سر تك بچهشان بیاید.
این بچه، اولین و آخرین است
والدین تك فرزند چگونه فكر میكنند؟
این دسته از پدر و مادرها معتقدند كه بچهشان اولین و آخرین است. زیرا بچه دیگری نیست كه والدین بخواهند وقت و انرژیشان را بین دو یا چند بچه تقسیم كنند، بنابراین تمام تمركز و حواسشان متمركز روی تك فرزندشان است. در رویكرد فرهنگی ما كه یك فرهنگ ایرانی و اسلامی است، سه سبك فرزندپروری تعریف شده است.سبك استبدادی، رها شده و اقتدار منطقی از جمله روشهای تربیتی است. سبك تربیتی در رشد و شكوفایی شخصیت یك كودك بسیار اهمیت دارد. اما برخی از پدرها و مادرانی كه یك فرزند دارند به دلیل وابستگی عاطفی شدیدشان به فرزند نمیتوانند از شیوه صحیح تربیت كودك استفاده كنند. زیرا سبك تربیتی والدین این بچه با دیگر پدر و مادرها متفاوت است.
والدین دارای یك فرزند چگونه با فرزندان خود رفتار میكنند؟
همانطور كه گفته شد سه سبك تربیتی وجود دارد. در سبك تربیتی استبدادی عموماً كودك با یك روحیهای خشن، فرصت طلب، انتقام جو، نامتعادل و نابهنجار بار میآید. سبك دوم، سبك تربیتی رها شده است. در نتیجه این روش تربیتی اصولاً كودك بی مسؤولیت، تنبل و تن پرور خواهد شد. اما در سبك تربیتی اقتدار منطقی مهر، محبت، صفا و صمیمیت در خانواده حاكم است. در این سبك هر یك از خانواده به اندازه توان و ظرفیت، رشد فكری و شخصیتی كه دارد ایفای نقش میكنند و متناسب با جایگاهی كه در خانواده دارند رفتار میكنند.
در این نوع از خانوادهها قدرت مدیریتی والدین به واسطه مهر و محبتی كه بین بچهها و اعضای خانواده وجود دارد نرم و قابل پذیرش میشود. در این نوع از زندگی بچهها با روحیهای متعادل بار میآیند. عموماً فرزندهای این خانواده افرادی مسؤول، تربیت پذیر، منعطف، قانونمند و شهروندان سالم اجتماع میشوند.
اما اصولاً تك فرزندها سن رشد طبیعی نخواهند داشت. آنها در سن كودكی تبدیل به آدم بزرگها شده و شبیه به پدر و مادرشان میشوند. زیرا در اكثر موارد سبك تربیتی والدینی كه دارای یك فرزند هستند، تقریباً سبك متعادل رها شده است. زیرا معمولاً این والدین میدان عمل را به دست بچهها میدهند و بچهها به هرشكلی كه دوست دارند فرآیند زندگیشان را مدیریت میكنند. حال چه اتفاقی برای این خانواده میافتد؟ این خانواده از شایسته سالاری به فرزند سالاری بدل میشوند.
زیرا در این خانواده، پدر و مادر باید با محور كودك خانواده جلو بروند و با خواستههای فرزندشان خودشان را منطبق كنند. بنابراین فرزند این خانواده یك رشد نامتوازن و نامتعادل خواهد داشت. از طرف دیگر طرحوارههایی كه در ذهن و شخصیت كودكان تك فرزند شكل میگیرد از نظر منش شخصیتی طرحوارههای نامطلوب و معیوبی است. این طرحوارههای نامعیوب باعث میشود كه این كودك در دوران نوجوانی و جوانی متوقع و نامتعادل رشد كنند و در بزرگسالی مسیر زندگی را به سمتی ببرند كه خودشان در محور باشند.
ممكن است یك فرد تك فرزند تمام امكانات در اختیارش قرار گیرد اما از نظر رشد عقلانی، عاطفی، روانی، هیجانی، سیاسی، اجتماعی، شناختی، باورهای اعتقادی و... از نظر تربیت و شكلگیری شخصیت آن تعادلی كه باید را ندارد. از طرف دیگر سبك عمل و رفتار این كودكان از سایر بچهها متفاوت است.
در مجامع بیناللملی « تك فرزندی» ممنوع است!
تك فرزندها چگونه رفتار میكنند؟
این دسته از افراد قانونپذیری، تحمل فشار و سختی برایشان بسیار دشوار است و شرایط را آنگونه كه خودشان میخواهند مدیریت میكنند. درحال حاضر در مجامع بینالمللی كه جمعیت زیادی از افراد را از جهان و كشورهای مختلف را شامل میشود، مقوله تك فرزندی ممنوع و بحث چند فرزندی تبلیغ میشود زیرا تك فرزندی به جامعه آسیب میرساند.
«تك فرزندها»؛ كودكانی كه گلخانهای رشد میكنند!
چرا رشد مقوله تك فرزندی به جامعه آسیب میرساند؟
درحال حال حاضر تك فرزندی یك بحران در جامعه است. زیرا تك فرزندی عواقب دارد. ما تأكید داریم كه اگر مسیر زندگی و جامعه را به سمت دو یا چند فرزندی ببریم به رشد متعادل و متوازن جامعه كمك خواهیم كرد. طبیعتاً اگر كودكان در كنار برادر و خواهر كه نزدیك به هم هستند زندگی كنند یك رشد طبیعی خواهند داشت؛ رشد و طبیعت گلخانهای نخواهند داشت.
در این شرایط تربیتی تعادل و توازن وجود دارد و چند فرزندی توصیه متخصصان علوم اجتماعی، روانشناسی، جامعه شناسی و... است. اگر از جوانب مختلف به موضوع تك فرزندی نگاه كنیم باید از تك فرزندی اجتناب شود.
دوست نمایانی كه در كمین تك فرزندها نشستهاند!
عواقب «تك فرزندی» چیست؟
همانطور كه گفته شد در برخی از مواقع پدر و مادر خیمه عاطفی روی بچهها میزنند و ریسك پذیری را در وجود فرزند پایین میآورند. این والدین به فرزند اجازه نمیدهند كه با سختیهای زمانه مواجه شود. در این شرایط با كوچكترین تلاش، فرزند به خواستهاش میرسد و نیازی نمیبیند كه برای خواسته و هدفی كه دارد تلاش كند. همچنین این كودك با مواردی مانند میدان عمل و میدان خطر آشناییت ندارد. این كودك با مسائلی مانند طرح مسئله و تمرین عملی زندگی مواجه نشده و به نوعی از مواجه شدن با جامعه و مشكلات ترس دارد چون بلد نیست با آنه مواجه شود و با آن كنار بیاید و مسئله پیش رو را حل كنند. این دسته از فرزندان به واسطه دل نگرانیهای والدین محدود میشوند. انسان یك موجود عادتی است بنابراین در این شرایط به محدود شدن عادت میكند.
همچنین پدر و مادر این بچه همه نوع امكاناتی را در اختیار او گذاشتند و زمانی كه وارد جامعه و محیط كار میشود همه را مانند پدر و مادرش و همه مكانها را مانند خانه میبیند و دچار تضاد و تعارض میشود. تا زمانی كه بخواهد خودش را با محیط و شرایط تطبیق دهد فرصتها را از دست میدهد. بعضی از تك فرزندها حتی قدرت مواجهه با مشكلات را هم ندارند به همین علت ترك موقعیت میكنند در نتیجه شغل، تحصیل و هدفی كه دارند را رها میكنند.
چرا؟
زیرا به خودشان میگویند من در خانواده پدر و مادرم آرامش داشتم و تحمل امر و نهی شدن و بُكُن و نَكُن شنیدن را ندارد و قدرت انطباقش كم میشود. اما فردی كه دارای خواهر و برادر است با خواهر و برادرش چالشهای متفاوتی را تجربه كرده و همه امكانات همیشه برای او نبوده است، این باعث میشود كه یك فرد در بزرگسالی بتواند با كمبودها و مشكلات و موانع دسته و پنجه نرم كند و مسائل را حل كند.
همچنین كودكان در سنین پایین با توجه به رفتارهای اطرافیان دچار یك سری از عادات رفتاری میشوند. در كودكان تك فرزند هم در سن پایین به دلیل چسبندگی عاطفی كه به والدینشان دارند یك سری از عادات رفتاری به وجود خواهد آمد. به عنوان مثال این خانواده عادت میكنند كه تمام نیازها، خواستهها و... یكدیگر را تأمین كنند. یا بهتر است بگویم كه فرزند به اینكه اكثر خواستهها و نیازهایش تأمین شود عادت میكند.
در برخی از موارد هم كودك تك فرزند در بسیاری از خانوادهها اهرمی برای رسیدن والدین به آرزوهایشان است. زیرا برخی از پدر و مادرها دوست دارند كه یك دانه فرزندشان آرزوهای آنها را برآورده كند.
اما وقتی این فرزندان بزرگتر میشوند فكر میكنند كه این توجهها و حمایتها قرار است ادامه پیدا كند در حالیكه پدر و مادر خصوصاً اگر در سن بالا قرار داشته باشند دیگر حال و حوصله و انرژی روز اول را ندارند تا در اختیار فرزندشان قرار دهند و شوق و ذوقشان كمرنگ میشود. بنابراین دیگر میزان توجه این پدر و مادر پاسخگو نیاز و انتظار تك فرزندشان نیست.
همچنین كسی هم نیست كه بخواهد به این نیاز فرزندان پاسخ داده و آن را تأمین كند. این فرزندان زمانی كه بزرگ میشوند دیگر همنوا، همدل، همراه، همیار، هماهنگ و... با خودشان را ندارند و قطعاً در جوانی و نوجوانی این خلعهای عاطفی باعث میشود تا با كوچكترین محبتی كه از كسی دریافت میكنند به آن فرد وابسته شوند. خدا كند كه این تمایل به سمت آدم مثبت و خوب باشد.
اما در بسیاری از موارد ما شاهد این هستیم كه دوست نمایانی پیدا میشوند كه تك فرزندها را به سمت دوستیهای معیوب میكشانند. بچهها خصوصاً تك فرزندها در سن نوجوانی كه سن هیجان محض است، اگر توانایی حل مسئله نداشته باشند، وارد یك چرخه دوستی معیوب میشوند و میخواهند تمام خلعها و كمبودهای زندگیشان را توسط این دوست نمایان جبران كنند كه گاهی از اوقات كار به جایی كه نباید كشیده میشود. اما اگر یك برادر یا خواهری در خانواده و از یك پدر و مادر در كنار یكدیگر وجود داشته باشد قطعاً میتواند پاسخگو نیاز و خلعهای عاطفی كه به دلیل بالا رفتن سن و سال و مشغله پدر و مادر پاسخ داده نشده، پاسخ داده شود.
همچنین بسیاری از تك فرزندها به دلیل وابستگی عاطفی كه به خانودهشان دارند دچار مشكل میشوند.
«من برای خوشبختی خودم پدر و مادرم را رها نمیكنم!»
چرا برخی از تك فرزندها نمیتوانند ازدواج موفقی داشته باشند؟
در واقع برخی از افراد تك فرزند در ازدواج به دلیل خیمههای عاطفی كه والدین بر سر بچهها ایجاد میكنند و تعهد و وابستگی كه فرزند نسبت به خانوده دارد، به مشكل خواهند خورد و نمیتوانند ازدواجهای موفقی داشته باشند. من یك مراجع تك فرزند دیگری داشتم كه یك دختر خانم جوان دو دم بختی بود. او هر خواستگاری كه برایش میآمد، میگفت: « من نمیتوانم پدر و مادرم را رها كنم. من آدم مغرور و خودخواهی نیستم و حاضر نیستم برای خوشبختی خودم ازدواج و والدینم را رها كنم...»
چرا برخی از والدین به تك فرزندی روی میآورند؟
متأسفانه امروزه افراد در سن بالا ازدواج میكنند و مجبورند سریعاً بچهدار شوند و از آنجایی كه سنشان بالا است توانایی بارداری دوم و سوم را ندارند؛ بنابراین بچه خانواده تك فرزند میشود.
ما در واقع با داشتن چند فرزند به جای یك فرزند از بین بد و بدتر، بد را انتخاب میكنیم. در حال حاضر هزینههای بالا و مشكلات اقتصادی دلیلی برای تمایل زوجین به داشتن یك فرزند شده است. شاید چند فرزندی هزینه بیشتری داشته باشد اما عواقب آن از تك فرزندی كمتر است. شاید فكر كنیم كه داشتن چند فرزند هزینه زیادی دارد. برخی از زوجین مدام نگران این هستند كه اگر دو یا چند فرزند داشته باشند چگونه هزینههای او را برآورده كنند اما باید بگویم كه تك فرزندی سختی و عواقب بیشتری دارد.
حتی در برخی از خانوادهها بسته به شرایط مالی آن خانواده هزینه یك فرزند معادل چند فرزند است. زیرا خانواده به بهانه اینكه فقط همین یك بچه را دارند، تمام امكانات و حتی شرایط فوق لاكچری را برای این بچه فراهم میكنند. كلاسهای مختلف، لباسهای رنگارنگ و...
داشتن یك فرزند باید دلیل موجه داشته باشد
اما در برخی از خانوادهها به دلایل مختلف شرایط داشتن چند فرزند مهیا نیست. این دسته از والدین چگونه باید با تنها فرزندشان رفتار كنند؟
بله در برخی از مواقع داشتن بیش از یك فرزند برای خانواده مقدور نیست. اگر خانوادهای توانایی و شرایط داشتن چند فرزند را به هردلیلی ندارند باید شرایط مناسب را برای تنها فرزندشان مهیا كنند. باید او را برای مواجهه با اجتماع و زندگی آموزش داده و آماده كنند. والدین باید برای رشد و تربیت فرزندانشان خصوصاً اگر یك بچه داشته باشند برنامه ریزی درست داشته باشند.
اما تأكید میكنم كه داشتن یك فرزند فقط و فقط باید دلیل موجه داشته باشد. اینكه وقت نداریم، همین یك دانه بست است و نیاز و لذت ما را برآورده میكند، توانایی آوردن بچه دوم را ندارم سخت است و... اینها دلایل مناسبی برای داشتن یك فرزند نیستند. بچه باید شریك داشته باشد تا رشد متعادل داشته باشد. در واقع ما میتوانیم شكل یك شخصیت مناسب و بهنجار را در افرادی كه چند فرزند هستند داشته باشیم. اما متأسفانه برخی از مقتضیات و شرایط در جامعه ما این اجازه را به ما نمیدهد. اما اگر خانوادهای توانایی داشتن چند فرزند را دارد اولویت باید داشتن چند فرزند باشد.