شنیدن یك برنامه زنده رادیویی در قالب نمایش آن هم ساعت 10 و 20 دقیقه صبح از رادیو سلامت می تواند از آن جهت جذاب باشد كه شنوندگان مباحث مربوط به خانواده را در میان نمایش رادیویی و روابط یك خانواده دنبال می كنند.
خونه زندگی در قالب نمایش هر روز یكی از دغدغه های خانوادگی را موضوع قرار داده و از ابعاد مختلف به آن می پردازد.
استودیوی رادیو سلامت هر روز صبح میزبان خانواده سعید، مریم و همسایه هایی هستند كه مدت هاست شنونده برنامه هستند.
موضوع امروز حساسیت بیش از حد و آزاردهنده نسبت به برخوردهای همسر با دیگران است و سعید و مینا درباره یكی از دوستانشان صحبت می كنند.
همسر دوستشان بیش از حد به روابط خانم خانه با دیگران حساس است و این زمینه ای برای اختلاف به وجود آورده است.
برنامه خونه زندگی با طرح یك موضوع و بحث های پیرامون آن تلاش می كند با همراهی كارشناسان و روان شناسان راهكارهای مناسبی را به مخاطبان ارائه دهد و این رهنمودها در قالب نمایش زندگی روزانه و خونه زندگی مخاطبان طراحی شده است.
خانواده و سلامت در قاب نمایش
**** شهرام زین العابدین یكی از تهیه كنندگان برنامه خونه زندگی است كه در كنار سارا شریفی یك هفته در میان در استودیوی رادیو سلامت از شنبه تا پنجشنبه راس ساعت 10 و 30 دقیقه حضور دارد.
یك برنامه خانوادگی را چگونه در شبكه سلامت طراحی كردید؟
با انتقال ماموریت رادیو خانواده به رادیو سلامت داده شد باید به فكر برنامه هایی بودیم كه ساختار خانواده را نیز حفظ كند.
از این رو ایده اولیه برنامه طراحی شیوه متفاوتی از ارتباط خانواده ها در یك برنامه رادیویی بود و ما به دنبال یك برنامه آموزنده، جذاب و موثر در بحث بهداشت خانواده و مسائل مبتلا به خانواده بودیم.
به نظر مهم ترین ویژگی برنامه حضور مخاطبان برنامه با عنوان همسایه هایی كه با شماره پلاك شان شناخته می شوند.
شنوندگان برنامه همسایه های مینا و سعید هستند كه طی تماس با برنامه شماره پلاك می گیرند و در تماس های بعدی با همان شماره معرفی می شوند و در مباحث شركت می كنند.
تاكنون 900 شنونده شماره پلاك گرفته اند كه بیش از نیمی از آنها فعال هستند و حتی ما شنوندگانی داریم كه به عنوان همسایه صمیمی و شناخته شده در برنامه حضور دارد.
مباحث پزشكی و روان شناسی را چگونه در برنامه گنجاندید؟
این مباحث با حضور پزشكان هر حوزه در استودیو مطرح می شود و آنها مهمان خانه سعید و مینا می شوند و طی یك گپ و گفت دوستانه به یكی از سوالات مهم پزشكی پاسخ می دهند این بخش ارتباط تلفنی اعضای خانواده با متخصصان حوزه های مختلف پزشكی است.
ماجرای اتاق صورتی چیست؟
اتاق صورتی به روابط این خانواده رنگ و بوی خاصی داده است. مواقعی در زندگی هست كه زن و شوهر یا فرزندان دوست دارند تنها باشند و در تنهایی فكر كنند.
اتاق صورتی آیتمی هست كه امكان تنها شدن و زمزمه كردن را به افراد می دهد. قصد ما این است كه به خانواده ها حریم خصوصی و تنها بودن برای مرور افكار و رفتار را آموزش دهیم.
بخش های آشپزی چطور؟
معرفی غذاهای مختلف هر استان نیز به كمك همسایه ها انجام می شود. شنوندگان تماس می گیرند و شیوه پخت غذاهایی كه فكر می كنند لذیذ است و بخشی از شیوه تغذیه آن منطقه را معرفی می كند و آموزش می دهند.
در این میان سعید و مینا هم درباره فواید و ویژگی های آن غذا توضیحاتی را در اختیار شنوندگان می گذارند.
نگارش متن چنین برنامه ای باید اهمیت داشته باشد. یعنی تلفیقی از نمایش و اجرا كه روح زنده بودن را به برنامه تزریق كند.
ندا حبیبی، فاطمه اسماعیلی و عادل زمانی نویسندگان برنامه هستند كه با طراحی فضای خانه همه آیتم ها را در آن جا داده اند.
در نگارش متون باید تا حتی درام هم خودی نشان دهد. نمایشی از واقعیت و رویدادهای روزمره از زبان بازیگرانی كه باید اجزای یك برنامه خانوادگی را میان روابطشان نشان دهند.
*** همراهی نمایش در اجرا: همراه با شنوندگان صمیمی
مریم سرمدی در نقش مینا مادر خانواده و مسعود خواجه وند، پدر این خانواده چهار نفری و نرگس با بازی محیا اسناوندی دختر و فرازد پسر این خانواده هستند.
مریم سرمدی، لیسانس تئاتر گرایش بازیگری از دانشكده سینما و تئاتر دانشگاه هنر، یكی از گویندگان با سابقه رادیو تهران و سلامت است.
اجرای نقش مینا در برنامه خونه زندگی سبب شده شنوندگان رادیو او را با همین نام بشناسند.
انتخاب قالب نمایش برای یك برنامه خانواده ریسك زیادی دارد. زمانی كه قرار شد در برنامه خونه زندگی رسالت مجری را در
قالب شخصیت مینا برعهده بگیرید چه احساسی داشتید؟
این ایده را اولین بار سارا شریفی و حسین یونسی تهیه كنندگان برنامه مطرح كردند. پیش از این من در رادیو تهران اجرای خانه ما را بر عهده داشتم و آنجا نیز با موضوعات خانواده آشنایی داشتم
به نظر می آید تلفیق اجرا و بازی در این برنامه به خوبی جواب داده است.
ساختار برنامه با هدف مشخصی كه برایش تعریف شده بود، شكل گرفت. یعنی وقتی قرار است درباره خانواده و دغدغه هایش صحبت شود پس چه بهتر این فضا به درستی در برنامه پیاده شود.
نمایش ابزار مناسبی برای اثبات این فضا و طرح چالش های میان فردی است. من نیز با تجربیاتی كه در بازیگری داشتم از اولین قسمت كه اردیبهشت امسال روی آنتن رفت با عنوان مینا مادر خانواده در این برنامه حضور داشتم.
برای باورپذیر شدن مینا چه كردید؟
من مادر بودن را در برنامه بازی نمی كنم بلكه بخشی از زندگی را برای خودم تكرار می كنم. وقتی مجری بازیگر با نقش انس می گیرد شنونده نیز این مؤانست را متوجه می شود.
نكته مهم این است كه در طراحی شخصیت مینا ما با یك مادر ایرانی و هزاران دغدغه و خصوصیات مشخص اش روبه روییم.
برای همین مخاطب ما را باور می كنند. همان طور كه ما مخاطبانمان را همسایه می نامیم و احساس قرابت با آنها می كنیم آنها هم ما را به عنوان زن و مادر خانواده پذیرفته اند.
این پذیرش را از میان باورپذیری های شنوندگان متوجه می شوم كه گاهی تماس می گیرند و مثل یك همسایه با ما درد دل می كنند یا با موضوع برنامه چنان عجین می شوند كه گویی فاصله ای میان آنها و برنامه نیست.
هرچند به شما متنی داده می شود كه براساس آن موضوع را پیگیری كنید، اما اجرای شما بسیار متكی به بداهه است.
به نظرم اجرا چیزی فراتر از بازی نیست. اشراف مجری به موضوع كمك می كند كه از پس هر دو برآید.
در اینجا نیز برای ایفای نقش مینا از تكنیك بازیگری و احساس استفاده می كنم و مینا برای من فقط یك نقش نیست بلكه در این مدت آن قدر با این شخصیت بوده ام كه وقتی برنامه شروع می شود با او زندگی می كنم.
بدیهی است كه در این زندگی هر اتفاقی می افتد و من هم عكس العمل متقابل را انجام می دهم.
برای همین از لفظ خونه زندگی ما استفاده می كنید؟
اینجا به اندازه باور شنوندگانش باورپذیر شده است. من تلاش كرده ام تكنیك و احساس را با هم تلفیق كنم و اینجا را خانه خودم بدانم طبیعی است كه مخاطب هم آن را باور كرده پس همان طور كه او همسایه فلان پلاك من است من هم صاحبخانه هستم.
***مخاطب فكر می كند ما زن و شوهر واقعی هستیم
مسعود خواجه وند دانش آموخته تئاتر زمانی به رادیو آمد كه می دانست، می تواند با كسب تجربه اجرایی متفاوت داشته باشد.
انتخاب رادیو سلامت و اجرای برنامه های سلام جوانی، پشت پلك شب، كوچه سلامت و مسابقه سبك و سنگین او را برای شنوندگان رادیو سلامت آشنا و صمیمی كرده است.
اما به نظر می آید هیچ كدام از اجراهای او به اندازه نقش سعید در خونه زندگی ماندگار نبوده است. مخصوصا كه خود او نیز در نگارش قسمت های ابتدایی برنامه سهیم بوده است.
اجرا و بازی در برنامه ای كه دیگر شبیه زندگی روزمره تان شده چه حسی دارد؟
بی نظیر است. شاید ابتدا قابل پیش بینی نبود، اما صمیمیتی كه در برنامه است سبب شده هر روز به مخاطبان برنامه اضافه شود.
شما نویسنده بخش هایی از برنامه هم بودید. در طراحی شخصیت ها چه مواردی را در نظر داشتید؟
الگوی ما زندگی روزمره و اتفاقاتی كه ممكن است برای همه ما رخ دهد بود. برای این كه حضور سعید كنار همسرش توجیه پذیر باشد شغلی را برایش انتخاب كردیم كه شب كار باشد و البته در نظر گرفتن اتاقی برای زمزمه های تنهایی آنها ساختار قابل پذیری از این خانواده به مخاطب داد.
به نظر می آید بخشی از باورپذیری برنامه به دوش شنوندگان بوده است؟
واقعا خودمان هم فكر نمی كردیم برنامه پس از یك هفته در میان مخاطبان پذیرفته شود. مخاطبانی كه دوست داشتند شماره پلاك بگیرند و هر بار در موضوع برنامه شركت كنند.
اكنون شخصیت سعید و مینا را به حدی پذیرفته شده گاهی كه فكر می كنند ما زن و شوهر واقعی هستیم و دغدغه هایمان را جدی می گیرند.
گاهی هم شنوندگان با ما وارد نمایش می شوند و بخشی از داستان زندگی را آنها هدایت می كنند. اعتماد آنها به ما تاحدی است كه گاهی موضوعات خصوصی زندگی شان را هم با ما در میان می گذارند و مشورت می كنند.
یعنی تا این حد همذات پنداری می كنند؟
بله، به طور نمونه موضوع یك روز عصبانیت و خویشتنداری بود. من كیفم را كه مقدار حاوی مداركم بود، گم كرده بودم و از اول برنامه عصبی بودم اغلب همسایه ها تماس می گرفتند یا دلداری می دادند و از تجربه مشابه خودشان می گفتند یا راهكارهایی ارائه می دادند.
اما در این میان یك راننده تاكسی تماس گرفت و گفت كیفت تو ماشین من جا مانده و الان دارم می آیم رادیو تا كیف را به دستت برسانم.
این شنونده وارد بازی نمایشی ما شد و تا جایی این ارتباط برقرار شد كه مسیر برنامه عوض شد و ما در تماس با هم برنامه را پیش می بردیم و حتی وقتی روان شناس هم وارد برنامه شد این راننده هم حضور داشت.