دنیای كودكی دنیای لحظههای هیجانی و بكری است كه میتوان خاطرات تلخ و شیرین آن را سالها به یاد داشت.
در این دوران برخورد والدین و رفتارهای كلامی، فیزیكی و احساسی آنها، جملگی تصویر ذهنی در كودك شكل میدهند كه در شخصیت حال و آینده كودك تاثیر مثبت و منفی خواهد گذاشت.
دنیای كودكی دنیای ظریف و حساسی است؛چراكه كودك هر لحظه با رویدادهای جدید و تازه كه از نظر ما بزرگسالان عادی به نظر میرسد روبرو میشود.
دنیای كودكی دنیای لحظههای هیجانی و بكری است كه میتوان خاطرات تلخ و شیرین آن را سالها به یاد داشت. در این دوران برخورد والدین و رفتارهای كلامی، فیزیكی و احساسی آنها جملگی تصویر ذهنی در كودك شكل میدهد كه در شخصیت حال و آینده كودك تاثیر مثبت و منفی خواهد گذاشت.
تنبیه فیزیكی و كلامی و شخصیت بخشی یا سلب و تحقیر شخصیتی كودك، باعث احساس عزت نفس و ارزشمداری او گشته یا در نقطه مقابل كودك را فردی خوار، مستاصل و شخصیتی آسیب پذیر و دارای عزت نفس و اعتماد بنفس پایین به بار میآورد.
یكی از مهمترین ابزار ما برای تربیت كودك و همچنین كنار آمدن و درخواست كردن از او، زبان و كلمات است. تقریبا از یكی دوسالگی، كودك به خوبی متوجه كلام و خواست شما میشود. او كم كم زبان باز كرده و معنای كلمات را میشناسد؛ خصوصا افعال را به خوبی درك میكند؛ اما چون هنوز به تفكر مجهز نشده، هر آنچه كه شما به او بگویید را باور میكند و معنای ضمنی یا استعاری آن را درك نمیكند.
بنابراین جملاتی وجود دارند كه در فرهنگ و ادبیات تربیتی ما بسیار هم پركاربرد است، اما اثری منفی روی ذهنیت، روحیات و آرامش كودك دارد. در ادامه برخی از این جملات را با هم مرور می كنیم و به شما یاد میدهیم كه از بیان چه كلماتی به كودكان باید خودداری كرده و به جای آنها چه كلماتی را بیان كنید.
جملات طرد كننده
«دیگه مامانت نمیشم»
اگر بخواهیم دسته بندی كنیم، برخی جملات هستند كه میتوان به آنها «جملات طردكننده» گفت. به طور مثال جمله «دیگه مامانت نیستم/ نمیشم» كه مثل نقل و نبات در زبان مادرها میچرخد، كودك را دچار اضطراب و استرس میكند.
كودك نمیتواند درك و استدلال كند كه شما در هر صورت مادر او هستید و بخاطر یك دعوای كودكانه، به هم ریختن اتاق، جیغ زدن، كتك زدن بچه همسایه و ... او را رها نكرده و از سمت مادریاش استعفا نمیدهید.
كودك كاملا باور میكند كه شما دیگر مادر او نخواهید شد و این مسئله او را دچار اضطراب میكند.
«دیگه دوستت ندارم»
ما به اشتباه تصور میكنیم همان حسی كه با شنیدن جمله «دیگه دوستت ندارم» در خودمان ایجاد میشود، الزاما در كودك هم برانگیخته میشود. برعكس، كودك فقط كلمات شما را میشنود. باور میكند كه دیگر دوستش ندارید و او لایق دوست داشته شدن از سمت شما نیست.
این جمله به كودك احساس «عدم امنیت» میدهد و برای به دست آوردن دل شما ممكن است دست به هر كاری بزند. كارهایی كه ممكن است با قواعد دنیای آدم بزرگها، درست در نیاید.
«كاش به دنیا نمیاومدی»
جملاتی همچون «كاش به دنیا نمی اومدی» یا جملات دیگری كه همین مفهوم را داشته باشد؛ مثل «چقدر راحت بودم تا بچه نبود» «كاش یه مهدكودك 24 ساعته پیدا بشه» «كاش زودتر مدرسهها باز بشه و از دستت راحت بشم» كودك را به این باور میرساند كه ارزشمند نیست و وجودش زیادی و اضافه است.
این جملات كه بار منفی بسیاری با خود به همراه دارند، هرگز كمكی به سیستم تربیتی شما نخواهد كرد و كودك شر و شلوغ و بازیگوش شما را تبدیل به یك بچه آرام و حرف گوشكن نمیكند. این جملات سمی شما تنها او را بی ارزش جلوه داده و تخم كینه و نفرت را در دلش میكارید.
جملات برچسبی
جملات برچسبی آن دسته از جملاتی هستند كه شما یك صفت منفی را به كودك نسبت میدهید تا مثلا او را به خودش آورده و متنبه كنید؛ مثل این جملات:
«تو شیطون ترین بچه دنیایی!»؛ غم انگیز است كه كودك سه چهار ساله در ذهنش باید همچنین جملهای را حل و فصل كند. او مهارتی برای كنار آمدن و هضم كردن جملات منفی ندارد. در برابر نظرات شما فقط یك راه به ذهنش میرسد؛ باور كردن! همین! هر برچسبی را كه به كودكتان بچسبانید در واقع او را برای همیشه به دسته خاص ملحق كردهاید.
«چه گناهی كردم كه تو درس نخوان احمق بچه من شدی:
بچهها تا زمانی كه به درس خواندن، نوشتن تكالیف و به طور كلی سیستم مدرسه عادت كنند، زمانی طی میشود. این زمان هرگز برای كودكان به یك میزان نیست. ممكن است كودك شما سه سال هم بگذرد و باز هم نتواند با سیستم كنار بیاید.
او را درك كنید و جملات برچسبی مربوط به درس خواندن و هوش و استعداد به او نزنید. «تو تنبل ترین شاگرد كلاسی»،«این دستخط بد رو از كجا آوردی»، « خیلی بدخطی»،«ریاضیت خیلی بده» ،«تو هیچ وقت دیكتهات خوب نمیشه» و ...
مدارا كنید و به كودك اعتماد به نفس بدهید. به جای عصبانی، خسته شدن و مقایسه كردن كودك با بچههای دیگر، روی استعداد و توانایی ویژه كودك خودتان متمركز شوید.
جملات تهدیدی
«همین الان میذارم میرم»
گاهی آنقدر كلافه و خستهایم كه راهی به جز تهدید نداریم. اما كودك تهدید ما را به كل باور میكند. احساس بی پناهی و گناه كرده و تصور میكند بخاطر كارش باعث شده تركش كنید. لازم است بدانید كه بچهها مثل ما فكر نمیكنند. از نظر آنها «كتك زدن» «بپر بپر كردن روی مبلها» «اهمیت ندادن به درس و امتحان» و ... كار بدی نیست.
آنها دارند طبق غریزه شان زندگی كرده و دنیا را تجربه میكنند. مثلا اینكه كودكی دلش میخواهد خودش را پرتاب كند توی استخر پر از آب، نشانه بی عقلیاش نیست، او فقط نمیداند كه چه چیزی در انتظارش است و برای چنین كاری باید مهارتی داشته باشد.
به جای عصبانی، خسته شدن و مقایسه كردن كودك با بچههای دیگر، روی استعداد و توانایی ویژه كودك خودتان متمركز شوید
اگر به این نكته به خوبی توجه كنیم كه كودك مثل ما فكر و استدلال نمیكند و تجارب بزرگترها را ندارد، كمتر عصبانی میشویم. حالا تصور كنید كه كودك بخاطر كاری كه از بد بودنش هیچ اطلاعی ندارد و به نظرش خیلی هم خوب و معمولی و عادی میآید، تهدید به ترك شدن شود. فقط كافی است خودتان را جای او بگذارید تا میزان سردرگمی و احساس گناهش را درك كنید.
«میاندازمت از خونه بیرون»
تصور اینكه با این جملاتی كه گمان میكنیم میتوانیم با آنها كودكمان را تربیت و آرام كنیم، به جایش چه اضطرابی به جان بچه میاندازیم؛ اینها هر آدم منصفی را غمزده میكند. كودكانی را دیدهاید كه روزی هزار بار از مادر و پدر میپرسند: «هنوزم دوستم داری؟» «دوستم داری؟» یا وقتی والدینش میخواهند به محل كارشان بروند، یا دقایقی را به حمام كردن و دیگر فعالیتها بپردازند، كودك اجازه این كار را نمیدهد و به آنها چسبیده، یكی از دلایلش به كار بردن این جملات است؛ چون او باور كرده كه ممكن است تركش كنید یا او را بی پناه رها كرده و دیگر برنگردید.
جملات نفی
«ای دیوار بد»
كودك دویده است و به زمین خورده، سرش با دیوار یكی شده و حالا هم جیغ و فریادش به آسمان است. ما چكار میكنیم؟ شروع می كنیم به دعوا كردن با درو دیوار! «ای دیوار بد، مگه كوری؟» «بیا دیوارُ بزن مامان» «دیوارُ زدم كه حواسش به بچه من نیست، دیگه آروم باش» و چند بوس و ناز هم در همین حین حواله بچه میكنیم.
این جملات كه همگی ناشی از سلب مسئولیت از كودك است، به او میآموزد كه همه مقصرند به جز او! حتی اشیاء بی جانی مثل دیوار، ستون و تلویزیون و ... در چنین مواقعی بیش از آن كه تقسیم تقصیر كنید، كودك را در آغوش بگیرید و او را نوازش كرده و ببوسید و جای زخمش را مرهم بگذارید. وقت برای اینكه بگویید چه كار كند تا دیگر به در و دیوار نخورد، زیاد است، اجازه دهید از وضعیت دردناك خارج شود.
«چیزی نیست كه»
كودكانی كه بخاطر آمپول زدن اشك میریزند را فقط بلدیم با گفتن جمله «آمپول كه درد نداره» «چیزی نیست كه» و ... آرام كنیم.اینها جملاتی است كه تمام احساسات كودك را نفی میكند.
كودك دارد با تمام وجود درد را حس میكند و ما خوش خیالانه گمان میكنیم اگر بگوییم: «چیزی نیست كه؛ درد نداره! » آرام میگیرد. البته كه این طور نیست. بلكه او فقط به شما بی اعتماد میشود و هرگاه به او بگویید: «مسئله مهمی نیست و نباید نگران باشد» یاد روزهای دردناكی میافتد كه به جای درك شدن، نفی شده است.
به كودكتان بگویید:«میدونم درد داره مامان، ولی بدنت برای سالم شدن دوباره باید این درد رو تحمل كنه، میتونی بخاطرش گریه كنی و حتی داد بزنی، اما میگذره و خوب میشی.»
جملات مقایسهای
«مثل خواهرت آروم باش»
دیگر حتی تازه مادر و پدرها هم میدانند مقایسه كردن اثری منفی بر كودك دارد، اما برخی هنوز هم به این روش منسوخ شده دست میاندازند تا مثل رقابتی سالم راه بیندازند. كودك همین كه احساس كند دارد با دیگران مقایسه میشود، از خود حقیقیاش دور شده و احساس تنفر میكند؛ضمن اینكه با كسی كه با او مقایسهاش كردهاید دشمن میشود؛فرقی هم ندارد بچه همسایه باشد یا خواهرش. مستقیم یا غیرمسقیم كودكتان را با هیچ كسی مقایسه نكنید. در هیچ سن و سالی دست به قیاس نزنید.
دقت كنیم! در ارتباط با كودكان و بیان كلمات و جملات باید نهایت دقت را داشته باشیم؛ چرا كه خروجی دهان ما میتواند شخصیت ساز یا تخریب كننده شخصیت دلبندمان باشد. با جملات محبت آمیز خود او را در مسیر زندگی دلگرم تر و با كلمات سمی و مخرب كودكمان را سر خورده و متزلزل كرده و جز ناامیدی و درماندگی رهاوردی برای او به بار نخواهیم آورد.