روانشناسان اجتماعی معتقدند كه پرخاشگری رفتاری آگاهانه است كه هدف آن ایجاد درد و رنج جسمانی یا روانی است.
نتایج به دستآمده از یك مطالعه نشان داد؛ رویارو شدن كودك با خشونت پدر علیه مادر، خشونت در محله و مدرسه، مشاجره والدین، خشونت بزرگسالان علیه كودك، رویارویی با خشونت از طریق استفاده از فناوریهای تصویری خشونتبار و جهتگیری همنوایی؛ میتواند پرخاشگری كودكان را پیشبینی كند.
روانشناسان اجتماعی معتقدند كه پرخاشگری رفتاری آگاهانه است كه هدف آن ایجاد درد و رنج جسمانی یا روانی است.
محیط خانواده و شیوه تعامل افراد خانواده با یكدیگر نقش مهمی در رشد و پرورش ویژگیهای شخصیتی، باورها و رفتارهای كودكان دارد.
بر اساس یكی از نظریات ارتباطی؛ الگوی كلی ارتباطی خانواده میتوان شامل شیوه «گفتوشنود» و «همنوایی» باشد. در شیوه گفتوشنود اعضای خانواده به تعاملات خودانگیخته و مشاركت در مباحث و ابراز ایدههای جدید تشویق میشوند. در شیوه همنوایی؛ خانواده بر اعضا برای یكسانسازی گرایشها، ارزشها و باورها فشار میآورد و اصولا ارتباط در این خانوادهها منعكسكننده اطاعت از والدین و بزرگسالان است.
از آنجا كه درونی شدن مشكلات رفتاری مثل پرخاشگری در سنین پایین، باعث آسیبهای متعددی در دوران نوجوانی و بزرگسالی میشود و روابط آشفته و غیرمعمول درون خانواده، به رفتارهای نابهنجار مانند پرخاشگری میانجامد، پرداختن به پرخاشگری كودكان اهمیت زیادی دارد.
به همین خاطر؛ ژاله رفاهی، نصیر داستان و حاجی اشرفی؛ پژوهشگران دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت و موسسه آموزش عالی فاطمیه شیراز؛ پژوهشی انجام دادند و از طریق آن به پیشبینی پرخاشگری كودكان بر اساس خشونت خانگی و الگوهای ارتباطی خانواده پرداختند.
در این پژوهش 136 نفر از دانشآموزان دختر و پسر پایه چهارم، پنجم و ششم مدارس ابتدایی شیراز به صورت تصادفی انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفتند.
در این مطالعه از پرسشنامههای پرخاشگری، خشونت خانگی و الگوهای ارتباطی خانواده استفاده شد.
از میان دانشآموزان شركتكننده در پژوهش؛ 31.3 درصد در پایه چهارم، 30.4 درصد در پایه پنجم و 38.3 درصد در پایه ششم تحصیل میكردند.
از نظر تحصیلات والدین، كمترین تعداد دارای تحصیلات دكتری و بالاتر بودند (كمتر از یك درصد) و بیشتر آنها تحصیلات دیپلم و پایینتر داشتند (62 درصد).
با پرسش در خصوص میزان درآمد خانواده؛ مشخص شد كه 17 درصد از افراد مورد مطالعه از طبقه اقتصادی پایین، 57 درصد از طبقه اقتصادی متوسط و 26 درصد از طبقه اقتصادی بالا بودند.
نتایج این مطالعه نشان میدهد كه بین متغیرهای خشونت خانوادگی و الگوهای ارتباطی با پرخاشگری كودكان رابطه معنادار وجود دارد. رویارو شدن كودك با خشونت پدر علیه مادر، خشونت در محله و مدرسه، مشاجره والدین، خشونت بزرگسالان علیه كودك، رویارویی با خشونت از طریق استفاده از فناوریهای تصویری خشونتبار و جهتگیری همنوایی؛ با پرخاشگری كودكان رابطه مثبت دارند.
یافتههای این مطالعه حاكی از این است كه یكی از دلایل بسیار مهم پرخاشگری در كودكان؛ یادگیری است. چنانچه كودك، والدین یا همسالان و دوستانی داشته باشد كه عصبانی و پرخاشگر باشند، این رفتارها توسط او یاد گرفته میشود.
به گفته پژوهشگران این مطالعه؛ خانوادههای دارای جهتگیری همنوایی پایین، ساختار سلسله مراتبی دارند و جایگاه هر فرد در این ساختار مشخص و معلوم است و فرزندان از اقتدار والدین خود تبعیت میكنند و اغلب در تفسیر و تبیین موقعیتها به والدین خود وابسته هستند و در نتیجه ممكن است رشد مهارتهای تصمیمگیری آنها، محدود شود. در الگوی ارتباطی همنوایی؛ زمانی كه افراد خانواده به تابعیت از یك سری عقاید و باورهای از پیش تعیین، مجبور شده باشند و اجازه اظهار نظر در مورد مسائل مختلف را نداشته باشند، به قضاوت منفی در مورد زندگی خود دست میزنند و احتمال آنكه رفتارهای خودتخریبی و دگرتخریبی از خود نشان دهند، بیشتر شده و ممكن است اعتراض خود را به صورت رفتارهای پرخاشگرانه نشان دهند.
نتایج این مطالعه نشان میدهد كه خشونت خانگی و الگوهای ارتباطی میتوانند در پیشبینی پرخاشگری كودكان، نقشی موثر داشته باشد.
یافتههای این مطالعه؛ تابستان گذشته به صورت مقاله علمی پژوهشی با عنوان «پیشبینی پرخاشگری كودكان بر اساس خشونت خانگی و الگوهای ارتباطی» در فصلنامه سلامت روان كودك منتشر شده است.