28 صفر سالروز رحلت جانسوز پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت امام حسن مجتبی (ع)می باشد.
درباره زندگانی، سیره زندگانی و اخلاقی و اتفاقاتی كه در زمان حیات حضرت محمد(ص) اتفاق افتاد، زیاد سخن گفته شده است. اما یكی از مباحث و اتفاقاتی كه شاید كمتر به آن پرداخته میشود اتفاقات روزهای آخر عمر شریف و مبارك رسول مكرم اسلام (ص) است كه شاید بیتوجهی به این اتفاقات مسیر تاریخ اسلام را عوض كرد و پس از آن شاهد رخدادهای ناگوار در تاریخ اسلام بعد از رحلت آن حضرت هستیم. در این فرصت بخشی از این وقایع به ویژه وصیت ارزشمند و بسیار مهم ایشان را مرور میكنیم.
پیامبر (ص) شبِ پیش از بیماری شدیدش در حالی كه دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی كرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یك مرتبه قرآن را بر من عرضه میكرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینكه اجل من نزدیك باشد.» پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.» در روایت دیگر آمده است كه «فرمودند: به هر كسی وعدهای دادم، باید آن را بگیرد و به هر كسی دِینی دارم، باخبرم سازد.
پیامبر(ص) كه گویا از حركات زننده برخی از زوجات و صحابه خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیشگیری از بدعتها فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعلهور شده و فتنهها مانند پارههای شب تاریك، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نكردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نكردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.» پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل "امسلمه" رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش كه من حقایق را ابلاغ كردم. سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نكردم كه با جیش «اسامه» بروید؟ چرا نرفتید؟ » ابوبكر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد كنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمیتوانستم منتظر باشم تا حال شما را از كاروانیان بپرسم.
رسول خدا (ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال كسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراضكنندگان فرمود: این چه سخنی است كه درباره فرماندهی «اسامه» میشنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعنه میزدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشكر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این كار شایسته است. رسول خدا (ص) در بستر بیماری مرتبا به عیادت كنندگان خود به طور مرتب میفرمود، سپاه اسامه را حركت دهید.
سپس پیامبر(ص) بیهوش شد و تمام زنان و كودكان میگریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمد و دستور داد كه برایش قلم و دواتی بیاورند تا برایشان چیزی بنویسند كه پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند كه عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر» برگرد؛ زیرا او هذیان میگوید. قرآن نزد شماست، كتاب خدا برای شما كافی است. حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت كردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارتآمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید».
به گزارش روابط عمومی رادیو سلامت برنامه " به زندگی سلام كن" كاری از گروه بهداشت و تندرستی 16 آبان ماه در ساعت 7:05 در ارتباط تلفنی با حجت الاسلام طاهررضی(كارشناس مذهبی) به بررسی اهمیت كسب مهارت در زندگی با توجه به سیره نبوی می پردازد.