ما دیدیم دارد روایتی صورت میگیرد كه خلاف واقعیت است؛ اینكه زن در ایران در اسارت است و سركوب و تحقیر و محدود میشود. ما، گروهی از بانوان پزشك، دندانپزشك و داروساز فكر كردیم در این شرایط، سكوت ما صحه میگذارد روی این تحریف.
«ما در دانشگاههای همین كشور درس خواندیم، پزشك شدیم، جراح، چشمپزشك، متخصص قلب و زنان، دندانپزشك و داروساز شدیم و دردهای مردان و زنان و كودكان فارس و گیلك و كرد و لر و ترك و بلوچ و عرب را درمان كردیم. روزهای پر اضطراب كرونا را كنار مردممان ماندیم. دارو و واكسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در كنفرانسهای بینالمللی شركت كردیم و البته هیچ كجا را برای بودن و بالیدن، امنتر و آزادتر از سایه پرچم میهنمان نیافتیم.»
از راهِ رفته میگویند و از قلههای فتحشده. از موقعیتهای بدیهی امروز برای دختران و زنان ایرانی كه دیروز، آرزو و رؤیا بودند؛ دور و دستنیافتنی. جمعی از بانوان پزشك، دندانپزشك و داروساز هموطن وقتی قلم به دست گرفتند تا برای دختران نوجوان ایران نامه بنویسند، همه خاطرات تلخ دختران و زنان این سرزمین در سالیان دور كه از مادران و مادربزرگهایشان شنیده بودند، در ذهنشان مرور شد. خاطرات روزهای دور و سختی كه خانم دكتر شدن برای دختران ایرانی، شبیه یك آرزوی محال بود و زنان باحیا ترجیح میدادند درد و رنج بیماری را به جان بخرند اما دردشان را به آقای دكتر هندی نگویند.
از دیروز و نشدنیهایش گفتند و به امروز رسیدند كه هیچ دری به روی دختر ایرانی، بسته نیست و قدم گذاشتن در هیچ راهی برایش غیرممكن به نظر نمیرسد. شاهدش، همین جمع حدود هزار نفری از بانوان پزشك، دندانپزشك و داروساز امضاكننده این نامه كه همپای همكاران آقا در حال فعالیت و خدمترسانی هستند و تازه این، مشتی است نمونه خروار از جمع بزرگ زنان در جامعه پزشكی ایران. شاهدش، صحبتهای وزیر بهداشت در همایش «بانوی طبیب»، آنجا كه گفت: «حوزه سلامت بیش از حوزههای دیگر مفتخر به حضور بانوان توانمند، پژوهشگر و فداكار است به طوری كه در حال حاضر، حدود 60 درصد از نیروهای وزارت بهداشت، خانم هستند.»
به بهانه انتشار این نامه، به سراغ چند بانوی پزشك موفق رفتیم و از انگیزهشان برای امضای این نامه و نظرشان درباره وقایع اخیر پرسیدیم.
وقتی ما هستیم، یعنی راست نمیگویند
نمیشود از زیباییهای نامه صمیمانه جمعی از بانوان جامعه پزشكی به دختران نوجوان ایران گفت و یادی نكرد از ایدهپردازان خوشذوق این نامه خاص؛ بانوان پرتلاشی كه جوانی، مادری و پزشك بودن را یكجا در خود دارند. با همین نگاه، گفتوگو را با یكی از همین پزشكان خوشفكر بانی نگارش نامه شروع میكنم. برای دكتر «زهرا موحدینیا»، دستیار تخصصی پزشكی اجتماعی و دوستانش، یك انگیزه مهم برای نوشتن این نامه وجود داشت و آن، رساندن حقیقت به دختران نوجوان جامعه در بحبوحه دروغ و تحریف بود. او در این باره میگوید: «ما دیدیم دارد روایتی صورت میگیرد كه خلاف واقعیت است؛ اینكه زن در ایران در اسارت است، سركوب میشود، تحقیر میشود، محدود میشود. ما، جمع هزارنفری از بانوان پزشك، دندانپزشك و داروساز كه تازه بخشی از زنانی هستیم كه در جمهوری اسلامی توانستیم به رشد و بالندگی برسیم، فكر كردیم در این شرایط، سكوت ما صحه میگذارد روی تحریف روایتی كه دارد انجام میشود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم این نامه را بنویسیم. در واقع این نامه كوتاه، یك روایتگری بود از واقعیات موجود جامعه ایران درباره دختران و زنان.
درواقع هدف اصلی ما، امیدآفرینی بود و میخواستیم به دختران نوجوان جامعهمان كه دارند محتوا و خوراك فكریشان را از رسانههای بیگانه میگیرند، بگوییم: ما را هم ببینید؛ زنان فراوانی كه در بستر جمهوری اسلامی به معنای واقعی زن زندگی آزادی، رشد كردند و شكوفا شدند. دلمان میخواست به دختران جامعه بگوییم امنیتی كه در كشور ما برای دانشگاه رفتن وجود دارد، عدالت جنسیتی كه در دانشگاههایمان وجود دارد؛ چه در زمینه دانشجویی و چه در كرسیهای تدریس و... اینها را هم ببینید.»
اما چرا نامه؟ خانم دكتر درباره قالبی كه برای صحبت با دختران نوجوان انتخاب كردهاند و از دلیل نوآوریشان در نگارش «نامه» به جای صادر كردن «بیانیه» اینطور میگوید: «ما دوست داشتیم حرفمان را بی واسطه به مخاطب اصلیمان بزنیم. دلمان میخواست با همان كسی صحبت كنیم كه باید یك آیندهای در این جامعه برای خودش متصور باشد و برای آن آینده تلاش كند، كسی كه باید یك هویتی برای خودش شكل بدهد و برای آن مطالبه و مبارزه كند. درواقع ترجیح دادیم به دور از جنجالهای اجتماعی و سیاسی، حرفمان را به كسی كه باید، بزنیم. بنابراین تصمیم گرفتیم نامهای خطاب به دختران نوجوان ایران بنویسیم و حرفهایمان را در آن نامه به آنها بزنیم.» اما ماجرا وقتی جذابتر میشود كه بدانید این خانم دكترهای نكتهسنج حتی به نگارش این نامه هم بهعنوان یك موضوع مهم تخصی نگاه كردهاند و كاملاً هدفمند اقدام به این كار كردهاند: «ما برای نگارش این نامه، مشاور نوجوان داشتیم به این ترتیب كه نامه را هم به فردی كه كارش نویسندگی برای نوجوانان است، دادیم و نظرش را جویا شدیم و هم از نظرات چند دختر نوجوان بهعنوان نمایندگان جامعه هدف این نامه استفاده كردیم.
نویسنده حوزه نوجوانان از این جهت به ما كمك كرد كه در نامه از چه كلیدواژههایی استفاده بشود یا نشود. علاوهبراین، 7، 8 دختر نوجوان هم نامه را قبل از انتشار خواندند و نظرشان را اعلام كردند. برای مثال گفتند متن، طولانی است. ما هم بخشی از متن را حذف كردیم كه از حوصله مخاطب نوجوان خارج نباشد. تعدادی دیگر از این بچهها هم معتقد بودند اگر این نامه تبدیل به یك كلیپ و محتوای مولتی مدیا شود، تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.»
اما بسیاری از امضاكنندگان این نامه، از زاویه نگاه مادرانه هم به مخاطبان نامهشان نگاه میكنند. «مامان دكتر»هایی كه قبل از تاكید بر پزشك و متخصص بودن خود، به مادر بودنشان افتخار میكنند و آن را شأنی والاتر میدانند. دكتر زهرا موحدینیا هم كه مادر 4فرزند است، حرفها دارد در این زمینه و از این فرصت برای بیانش حسن استفاده را میبرد: «ازآنجاكه من یك مادر هستم، در حوادث اخیر، بیشتر ابعاد تربیتی آن به چشمم میآید. با خودم میگویم: این بچهها از مریخ كه نیامدهاند. چه شده كه به اینجا رسیدهاند؟ چه شده كه نوجوانان ما، برای تخلیه هیجانشان - اگر فرض كنیم این حضور خیابانی دهه هشتادیها فقط برای تخلیه هیجان باشد – میآیند به اموال عمومی آسیب میرسانند؟ اینها همه به نظرم بنیاد تربیتی دارد. خانواده نتوانسته به بچه هویتبخشی كند. خانواده به جای خود، آموزش و پرورش ما فشل است و آنقدر بد عمل كرده كه نه خروجی هویتی دارد و نه خروجی هیجانی.
مدارس ما نه به این بچهها هوش هیجانی داده و نه هوش هویتی. بنابراین طبیعی است كه در مواقع بحرانی چنین رفتارهایی از خود نشان دهند. یعنی این واكنش ها، قابل پیشبینی است. بالاخره نوجوان و جوان، یك انرژی دارد كه متولی امور اجتماعی و فرهنگی جامعه باید به آن انرژی جهت بدهد. این دیگر خیلی بدیهی است. خب وقتی تو به آن جهت نمیدهی، دشمن جهت میدهد. بنابراین وقتی این فرد از درون، نمیداند نظام ارزشیاش چیست، براساس ارزشهایی كه دیگران برایش درست میكنند، رفتار میكند. ارزشمندترین چیزی كه این نوجوان دارد، رفقای مجازی اوست. دوست دارد از آنها تأیید بگیرد، دوست دارد نمایش داشته باشد. و خب دستهایی در كار است كه حركتهای این بچهها را هدایت میكنند.»
خانم دكتر كه دل پردردی از بیتدبیریها در حوزه تعلیم و تربیت دارد، در ادامه میگوید: «آنقدر نهادهای متولی آموزش و پرورش در جامعه بد عمل كردهاند كه انسان احساس میكند لازم است نیروهای مردمی به كمك آنها بیایند. با اینكه میلیارد میلیارد بودجه صرف این نهادها میشود، اما در نهایت باز انگار باید مردم به كمك آنها بروند تا بتوانند در مدارس به جهاد تبیین بپردازند، نوجوانها را جمع كنند و سوالاتشان را جواب دهند. واقعیت این است كه این بچهها سرمایههای مملكت هستند و نمیشود آنها را رها كنیم كه دیگران بیایند به آنها جهت بدهند. نسل نوجوان و جوان، سرمایه كشور هستند و باید با شیوهای درست، پرورش داده شوند.»
«آقا در فرمایشات اخیرشان در دیدار با نخبگان به نكته مهمی اشاره كردند و فرمودند لازم است حتی برای نخبههای مملكت، تورهای آشنایی با پیشرفتهای كشور ترتیب داده شود كه ببینند و باور كنند چه پیشرفتهایی در كشور حاصل شده و چقدر جای كار هست. این صحبتها، در ذهن ما هم جرقهای ایجاد كرد برای یك حركت جدید در مدارس.»
خانم دكتر مكثی میكند و بعد، لبخندبرلب درباره تور پیشرفتی كه در ذهن دارند، اینطور میگوید: «اخیراً خیلی از همكاران ما به این فكر افتادهاند كه در مدارس حضور پیدا كنند و با دختران نوجوان حرف بزنند. به هر حال وقتی یك خانم دكتر با آن روپوش سفید برود در دبیرستان دخترانه، خیلی جلوه قشنگی در ذهن آن بچهها خواهد داشت و برایشان جذاب خواهد بود. ما در فكر شروع این حركت هستیم تا ببینیم چقدر عملی میشود. البته این نامه ما هم، شبیه همان توری است كه آقا گفتند؛ حالا یك تور مكتوب كوتاه. درواقع ما هم میخواستیم تصویری از پیشرفتهای زنان ایران در این 44 سال را پیش چشم دختران نوجوان قرار دهیم و بگوییم ما مصداق همان رؤیایی هستیم كه تو داری و فكر میكنی در ایران به آن نمیرسی. ما در همینجا به این رؤیا رسیدهایم. خوب است بقیه اقشار هم مشابه این كار را انجام دهند؛ مثلاً خانمهای مهندس، خانمهای وكیل و...»
یكی از نكات قابل توجه در فهرست امضاكنندگان نامه بانوان پزشك به دختران نوجوان، حضور پزشكان پیشكسوت و عضو هیئت علمی دانشگاههای علوم پزشكی است كه بسیاری از پزشكان میانسال و جوان فعلی، شاگردان آنها بودهاند. دكتر «طاهره لباف»، متخصص جراحی زنان و زایمان و نازایی كه بیش از 40 سال است در این حوزه فعالیت میكند و ریاست دانشگاه علوم پزشكی فاطمیه قم و تدریس در دانشگاههای مختلف را در كارنامه دارد، یكی از این چهرههای پیشكسوت است. مشتاقم از انگیزه این استاد سرد و گرم چشیده از مشاركت در این حركت فرهنگی بدانم و خانم دكتر در جواب میگوید: «در اغتشاشات اخیر، دشمن برای این اتفاقات برنامهریزی و از آن بهرهبرداری كرد ولی عدهای از دختران و پسران نوجوان و جوان ما كه تحت تأثیر شبكههای اجتماعی معاند بودند، حرفهای آنها را باور كردند و به خیابانها آمدند.
اما آنچه مسلم است، هدف دشمن و شبكههای معاند، تجزیه ایران است و این، چیزی است كه هیچ ایرانی و هیچ انسان وطن دوستی نمیخواهد. دشمن كه اقتدار و عظمت ایران را میبیند، در هراس است و چون مستقیماً نمیتواند با ما رویارویی كند، از طریق تفرقهافكنی میخواهد به ما ضربه بزند. اینجا بود كه ما این نامه را برای روشن شدن اذهان جوانهایمان نوشتیم تا تحتتاثیر دسیسههای دشمن قرار نگیرند و بدانند در این غائله، مسئله اصلاً مسئله حجاب نبوده است و دشمن فقط ضعف ایران را میخواهد.»
با همین نگاه، محور دیگر نامه بانوان پزشك، بیان مصداقهای قدرت ایران به دختران نوجوان بوده كه یكی از آنها، اشاره به موفقیتهای دختران و زنان هموطن در زمینه پزشكی است؛ چیزی كه با تبلیغات منفی دشمنان از موقعیت دختران و زنان در ایران، سنخیتی ندارد. خانم دكتر لباف در این باره میگوید: «ما الان در همه رشتههای تخصصی و فوق تخصصی، بهترین پزشكان خانم را داریم كه حرفهای زیادی برای گفتن دارند. اگر محدودیتی برای تحصیل و فعالیت دختران و زنان در ایران وجود داشت، طبیعتاً این بانوان پزشك نمیتوانستند به این مدارج برسند. ممكن است دختران نوجوان ما این مسائل را ندانند. به همین دلیل تلاش كردیم با این نامه، آنها را آگاه كنیم.
ما الان بانوان پزشكی داریم كه به خاطر مهارتشان، بیماران از همه كشورهای دنیا به ایران میآیند كه این پزشكان خانم درمانشان كنند. خود من یك بیمار داشتم كه از امریكا آمد ایران برای درمان بیماری كه در حوزه زنان داشت. خودش با خنده میگفت: خانم دكتر میدانید چقدر هزینه من شده تا بیایم اینجا شما مرا عمل كنید؟ فقط قیمت بلیطم شاید بیست برابر قیمت تمام شده هزینه بیمارستان خصوصی باشد كه شما مرا در آن عمل كردید... شاید برایتان سئوال باشد چرا او این هزینه را به خودش تحمیل كرده بود؟ من حدود 15 سال قبل، عمل سزارین این خانم را در ایران انجام داده بودم و شوهرش كه اتفاقاً او هم پزشك است، آن موقع در اتاق عمل حضور داشت و مهارت مرا در انجام عمل جراحی دید. به همین دلیل هر دوی آنها میگفتند: ما اعتمادی كه به لحاظ علمی و تخصصی به شما داریم، به پزشكان آمریكا نداشتیم.
البته این یك نمونه كوچك از پیشرفتهای پزشكی بانوان ایرانی است. الان میزان موفقیت درمانهای حوزه ناباروری در ایران، مطابقت میكند با بالاترین مراكز ناباروری دنیا و خوب است بدانید كه بالای نود درصد پزشكان فوق تخصص حوزه ناباروری در ایران، خانم هستند. خب، آنها این موفقیتها را كجا كسب كردند؟ همینجا در كشور خودمان. این خانمهای پزشك متخصص و فوقتخصص همیشه در كنگرههای بین المللی مقاله ارائه میدهند و از جایگاه بالایی برخوردارند.»
حرف آخر بانوی پیشكسوت حوزه پزشكی با دختران نوجوان و جوان جامعه، یك حرف مادرانه است: «میخواهم به دختران عزیزم بگویم مراقب باشند گرفتار سطحینگری نشوند. از آنها میخواهم به این آیه قرآن عمل كنند كه میفرماید: «فَبَشِّر عبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(به بندگان من كه سخنها را میشنوند و از بهترینِ آن تبعیت میكنند، مژده بده). از دختران نوجوان و جوان میخواهم خودشان را محدود نكنند به اینكه فقط برنامههای یك شبكه خاص را نگاه كنند و فقط حرفهای آنها را باور كنند. صدا و سیما و رسانههای داخلی را هم دنبال كنند و بعد، اخبار و اطلاعات دو طرف را با هم مقایسه كنند و به سفارش قرآن، یتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ، یعنی بهترینش را انتخاب كنند.»
اما سهم بانوان و دختران جوان هم در فهرست پزشكان حامیِ نامه به دختران نوجوان، محفوظ بوده. بنابراین گفتوگوی جمعوجور با نمایندگان پزشكان امضاكننده نامه، ناقص خواهد بود اگر سراغی نگیریم از یكی از نمایندگان این بانوان جوان موفق در حوزه پزشكی. اینطور است كه دكتر «مطهره سادات موسویان»، 34 ساله، متخصص پوست و مو و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشكی كاشان، با ما همكلام میشود و وقتی از چرایی امضای این نامه میپرسم، میگوید: «ما در درجه اول، وظیفه انسانی خودمان دیدیم كه اگر دارد اطلاعات اشتباهی درباره دختران ایران به خواهران كوچكترمان داده میشود، وارد میدان شویم و براساس آنچه در سالهای تحصیل و بعد از آن در طول فعالیت حرفهایمان لمس و تجربه كردیم، اطلاعات درستی به آنها بدهیم تا آنها بر اساس اطلاعات درست بتوانند برای آیندهشان تصمیم بگیرند نه بر اساس اطلاعات غلطی كه دیگران با پیشفرضهای خودشان دارند به آنها منتقل میكنند.»
خانم دكتر مكثی میكند و بعد، دست میگذارد روی عبارت زیبای «خواهران كوچكتر» و در توضیحش میگوید: «درست است كه ما افراد پیشكسوت در جمع امضاكنندگان نامه داریم اما بسیاری از امضاكنندگان، همانطور كه در نامه هم اشاره شده، بانوان و دختران پزشكی هستند كه نسل بعد از انقلاب محسوب میشوند. یعنی پزشكانی هستند كه در همین 44 سال عمر انقلاب متولد شده و پرورش پیدا كردهاند و بعد، وارد عرصه پزشكی شده و به این موفقیتها رسیدهاند. بنابرین شاید فاصله سنی آنها با دختران نوجوان جامعه آنقدر زیاد نباشد كه بتوانند آنها را فرزند خطاب كنند. برای خود من، همینطور است و این دختران عزیز، در جایگاه خواهر كوچكتر من هستند. اتفاقاً بعضی از دوستان میگفتند كاش سنمان یا سال تولدمان را هم كنار اسامیمان در نامه درج كرده بودیم. این میتوانست حس همدلی بیشتری در دختران نوجوانی كه مخاطب نامه هستند، ایجاد كند.»
خانم دكتر موسویان كه بهواسطه تدریس در دانشگاه، با دانشجویان جوان ارتباط مستمر دارد، از نزدیك شاهد است تبلیغات مسموم چطور ذهن جوانان جامعه را تحتتاثیر قرار میدهد و باعث میشود پیشرفتهای علمی كشور در نظر آنها كمرنگ شود: «پیشرفتهای علمی در ایران در رشتههای مختلف، كاملاً مشهود است و موضوعی نیست كه نوجوانان و جوانان جامعه از آن مطلع نباشند. ما حتی در بعضی زمینهها مثل دانش هستهای آنقدر رشد داشتیم كه دشمنان نتوانستند در مقابل آن بی تفاوت باشند. دانشمندانی كه در همین بستر علمی داخل كشور رشد كرده بودند، چنان برای ایران به نقطه قوت تبدیل شدند كه دشمن نتوانست تحمل كند و به بدویترین شكل، اقدام به حذف فیزیكی آنها كرد.
البته ممكن است در برخی رشتهها در مقطع فوق تخصص، نیاز باشد دانشجویان و حتی اساتید ما برای مدتی به خارج از كشور بروند و در دانشگاههای خارجی تحصیل كنند یا از فرصتهای مطالعاتی استفاده كنند. ما در گرفتن علم از دیگران و اینكه شاگردی كسی را بكنیم، تعصبی نداریم. آموزههای دینی ما هم میگوید كه علم اگر در دورترین نقاط عالم هم بود، بروید و آن را یاد بگیرید (اطلبو العلم و لو بالصین). حضرت آقا هم در دیدار اخیر با نخبگان، به همین نكته اشاره كردند. درواقع ما با گرفتن علم و دانش از كشورهای غربی مشكلی نداریم اما استیلای فرهنگی و سلطه آنها بر كشورمان را نمیپذیریم. الحمدلله امروز به گواه آمارهای رسمی بینالمللی كه در دسترس همه است، متخصصان و دانشمندان ما به لحاظ موفقیتهای علمی و تعداد مقالات منتشرشده در مجلات معتبر بینالمللی، در جمع بهترینها هستند.»
با وجود تمام این موفقیتهای جهانی، چرا نگاه بخشی از نسل جوان ما به كشور و آیندهشان، منفی و خالی از امید است؟ میپرسم و خانم دكتر در جواب میگوید: «در این زمینه، مشكلی وجود دارد كه درباره آن، همیشه با دانشجویان خودم هم صحبت میكنم. واقعیت این است كه انگار خیلی از بچههای نوجوان و جوان ما یك شیشه كثیف در دستشان گرفتهاند و از پشت آن دارند به جامعه ایران نگاه میكنند. به همین دلیل است كه همهجا و همهچیز را دارند سیاه و كثیف میبینند. آن شیشه كثیف، همان تبلیغات و القائات منفی است كه آمده روی ذهن این بچهها اثر بگذارد. اگر این را كنار بگذارند و واقعاً داشتههایمان را ببینند، قضاوتشان تغییر خواهد كرد. هیچكس منكر ضعفها و كاستیها نیست. ما در خیلی از زمینهها ضعف داریم و باید تلاش مضاعف كنیم تا بتوانیم موفقتر باشیم اما آن چیزی كه داریم را هم نباید نادیده بگیریم.
البته تبلیغات منفی دشمن به جای خود اما آن نهادها و افرادی كه باید بستر مناسب برای دریافت اطلاعات درست از توانمندیها و موفقیتهای كشور را برای این بچهها فراهم میكردند هم، به وظایف خود عمل نمیكنند. سالهای طلایی كه این بچهها میتوانند بیشترین تأثیرگذاری را از محیط داشته باشند، در اختیار آموزش و پرورش است. بعد هم با كلی اشتیاق برای دانستن، میآیند در اختیار دانشگاهها قرار میگیرند. چه اتفاقی میافتد كه طی اینهمه سال، آن نگاه درست به اینها داده نمیشود؟ قرار نیست چیزی به كسی تحمیل شود ولی آن اطلاعات خام درست هم به اینها داده نمیشود كه بتوانند خودشان تصمیم درستی بگیرند.»
در پایان این گفتوگو مشتاقم از بازخوردهایی كه خانم دكترها از مخاطبان نامه خاصشان دریافت كردهاند، بدانم. دكتر مطهره سادات موسویان لبخندبرلب در این باره میگوید: «اتفاقاً در جمع دوستان درباره این بازخوردها صحبت میكردیم. برای مثال، یك خانم دبیر به یكی از دوستان پزشك ما گفته بود: «من سر كلاس این نامه را برای دانشآموزانم خواندم. در انتهای نامه كه به آنها نگاه كردم، خیلیهایشان داشتند اشك میریختند.» بعضی از دوستان هم كه نامه را برای دختران نوجوان اطراف خودشان فرستاده بودند، میگفتند بازخوردهای خوبی از آنها گرفتهاند. آن بچهها حسابی تحت تأثیر متن نامه قرار گرفته بودند و میگفتند: «آنقدر منقلب شدیم كه آخر نامه را با گریه خواندیم.»